فــــــــــــریاد زیـــــر آب جملات عاشقانه\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تبليغات
آخرين ارسال هاي انجمن
می دانم... شبی به پسرت دیکته می گویی شعـــــری را که من گفتــه ام و " الهامش " تویی می خنــــدی و می گویی نقطــــــــــــــه سر خط. -مامان...چی شده!!؟ -هیچی عزیزم دفترش را میگیری و می نویــــــــسی 20تمــــــــــــــــــــــــــام. و سپس نیمــــه های شب پشت به مردت آرام آرام گریـــه می کنی.
بازديد : 232
[ شنبه 05 اردیبهشت 1394 ] [ 17:52 ]
[ چشـــم به راه ]
شاید روزی بــی خبر دیگر پست نگذارم دلم می خواهد ترانه ی خداحافــــــظی را بنویسم روی همین دیوار مجازی ولـــــــــــــــــی... واژه ها فرار می کنند دلم طاقت نمـــی آورد...لشک ها امان نمی دهند گیجـــــــــــم در این صفحه ی مجازی آرامشـــــی که با حرفهایم می دهم خودم ندارم فقط می دانم خسته ام...خسته از بی معرفتی و ی احساسی آدمها شاید همه را بگذارم بروم تا شاید کمـــــی نگرانم شوند...عـــین پدر و مادرم حرف های ناگفته زیاد است... شاید ... نمیدانم..شاید من هم روزی بی خداحافظی بروم... از این صفحه مجازی شاید همین حالا....!!!!
بازديد : 134
[ یکشنبه 23 فروردین 1394 ] [ 18:46 ]
[ چشـــم به راه ]
شاید روزی بــی خبر دیگر پست نگذارم دلم می خواهد ترانه ی خداحافــــــظی را بنویسم روی همین دیوار مجازی ولـــــــــــــــــی... واژه ها فرار می کنند دلم طاقت نمـــی آورد..اشک ها امان نمی دهند گیجـــــــــــم در این صفحه ی مجازی آرامشـــــی که با حرفهایم می دهم خودم ندارم فقط می دانم خسته ام...خسته از بی معرفتی و بی احساسی آدمها شاید همه را بگذارم بروم تا شاید کمـــــی نگرانم شوند...عـــین پدر و مادرم حرف های ناگفته زیاد است... شاید ... نمیدانم..شاید من هم روزی بی خداحافظی بروم... از این صفحه مجازی شاید همین حالا....!!!!
بازديد : 170
[ یکشنبه 23 فروردین 1394 ] [ 18:29 ]
[ چشـــم به راه ]
روزهای رفته ی سال را ورق می زنم چه خاطراتی که زنده نمی شوند...چه روزها که دلم می خواست تا ابد تمام نشوند و چه روزها که هر ثانیه اش یک سال زمان می برد چه فکرها که آرامم کرد....و چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود چه لبخندها که بی اختیار بر لبانم نقش بست و چه اشک ها که بی اراده از چشمانــــــــــــم سرازیر شد چه آدمها که دلم را گرم کردند...و چه آدمها که دلم راشکستند چه چیزها که فکرش را نمی کردم...و چه چیزها که فکرم را پر کرد و نشد چه آدمها که شناختم و چه آدمها که فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان.... و...... و سهم من یک سال دیگر هم یادش بخیر می شود کاش ارمغان روزهایی که گذشت....آرامشی باشد از جنس خدا آرامشی که هیچگاه تمــــــــــام نشود....!!! . . پ ن:دوستان خوبم...همراهان همیشگی و اندک یاران قدیمی سالی پر از نشاط...پر از خوشی واتفاقات خوب براتون آرزو میکنم سالی پر از حضور خدا در قلب های مهربونتون امیدوارم تو سال جدیدیه همه ی آرزوهاتون برسید امیدوارم هر کی عاشقه به عشقش برسه تحویل سال نو بدون عشق...یعنی تکرار غریبانه ی لحظه ها عیدتون پر از حال خوب. راستی اینم بگم.احتمالا تا یک ماه نتونم پست بزارم.از ناحیه دست دچار سوختگی شدید شدم. به امید دیدارتون مهربانان. 1393/12/28.یا حق
بازديد : 198
[ پنجشنبه 28 اسفند 1393 ] [ 8:59 ]
[ چشـــم به راه ]
سلام عشقم...!! اخ ببخشید یادم رفته بود چند وقته دیگه مال من نیستـــی! شدی عشق یه غـــــــــریبه... عشق غریبه میشه چند تا سوال بپرسم؟ کنارش راحتی؟ روش حساســــــــــی؟ آره؟ واسش غیـــــــــــرتی میشی؟ همش بهش گوشزد می کنی که مراقب خودش باشه؟ یادته به من میگفتـــــی بدون تو دیوونه میــــــــــــــشم؟؟؟؟؟ یادته تو بغلت بودم گفتــــــم اگه بری چیکار کنم؟ ابروهات گره خوردو بهم گفتی هــــــــــــــــــــیس!!! من قرار نیست از پیشت برم آخ خدا......! آخه لامصب پس کجایــــــی؟ تو ام که بهم دروغ گفتی...تو ام که رفتی تنهام گذاشتی نامرد.......!
بازديد : 194
[ سه شنبه 05 اسفند 1393 ] [ 9:25 ]
[ چشـــم به راه ]
هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی فلانی... دیگر هوای برگرداندنت را ندارمـــــــــــ هر کجا می خواهـــــی برو....!
پ ن:خستـــــــــه خسته س
بازديد : 151
[ دوشنبه 27 بهمن 1393 ] [ 18:14 ]
[ چشـــم به راه ]
بی تو من رنگ های این سرزمین را بیگانه می بینم بی تو...کوه ها دیوان سیاه و زشت و خفته اند بی تو دریا گرگــــــی است که آهوی معصوم مرا می بلعد بی تو...من با بهار میمیرم بی تو...من در عطر یاس ها می گریم بی تو...من در شیره ی هر نبات...رنج "هنوز بودن"را و جراحت روزهایی که همچنان خواهم ماند را...لمــــــس می کنم...! بی تو ...من با هر برگ پاییزی می افتم بــــــــــــــــــی تو.... من زندگی را...شوق را...عشق را...زیبایی را...و مهربانی پاک خداوندی را از یاد می برم.... . . رشته ای بر گردنم افکنده دوست می کشد هر جا که خاطر خواه اوست...
بازديد : 145
[ پنجشنبه 25 دی 1393 ] [ 18:08 ]
[ چشـــم به راه ]
غم یار و غم یار و غـــــــــــــــــــــم یار....!!! امان از این غــــــــــم یار که خیلی ها رو الکلی کرد سلامتـــــی اونایی که یادشون رفت قســــم خوردن تا آخرش هستن....!!!
بازديد : 178
[ چهارشنبه 17 دی 1393 ] [ 20:20 ]
[ چشـــم به راه ]
از تو می گذرم بی انکه دیگر تو را ببینــــــــــم از تو می گذرم بی آنکه خاطره ای را از تو به دوش بکشـــــــــم دیگر نمی خواهم طعمی از عشق بچشم از تو مـــــــی گذرم از تو که گذشتی از همه چیز این را هم فراموش مـــــی کنم جای من اینجا نیــــست...میروم تا از شر من و احساسم راحت باشی میروم تا آرام باشی میروم تا تو نیز بودنم را با همنشینی با معشوقه ات فراموش کنی میروم تا روزی اشکهای پشیمانــــی ات را ببینم از تو می گذرم و شک نکن که فراموشت می کنم هر چه شمع و شعله و آتش از تو در دلم روشن بود....هر جای قلبم که کور سوی امیدی به داشتنت داشت امروز خاموش و دفن کردم.... نه اندیشیدن به تو فایده دارد....نه کلنجار رفتن به خاطره هایت حالا انقدر به دنبالم بیا تا خسته شود پاهایت . . . چرا پاســـــخی به دل گرفته ام نمی دهی چرا سرد شده ای و مثل آن روزها سراغی از من نمی گیری
بازديد : 153
[ شنبه 03 آبان 1393 ] [ 17:51 ]
[ چشـــم به راه ]
جیبت که پر باشه...سیــــــــــگار کشیدن نشونه ی تعمق و تفکر میـــــشه... نشونه ی فهمیدن و خــــــــــــاص بودن... میــــکس بوی سیگار و عطر مارک دارت میشه دلربا... پک زدنت دیدنی و وسوسه کننده... با جیب خالی اما... تو یه معتادی که بوی سیگارت حال آدمو بهم میزنه...میشی نمونه ی مجسم سرطان در یــــــــــــــک کلام... با جیب پر میــــشی مارلون براندو... با جیب خالـــــــــی تقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی....
بازديد : 150
[ چهارشنبه 21 خرداد 1393 ] [ 17:45 ]
[ چشـــم به راه ]
یه وقتایی که به گذشته فکر می کنم دلم می گیره قلبم تیر میکشه;از اینکه ما چی بودیم و چی شدیم. قدیما خیلی چیزا حرمت داشت...! اون موقع ها معیار اصلی تو رفاقت >معرفت< بود نه منفعت اون موقع ها رفیق یکی از مقدس ترین کلمات بود.هر کسی رو رفیق صدا نمی زدیم اونی که اسمش رفیق می شد از داداش بهمون نزدیک تر می شد.اگه با دنیا طرف می شدیم می دونستیم یه رفیق مثل کوه پشتمونه. اون موقع ها دخترای محله ناموسمون بودن.اگه یکی چپ بهشون نگاه می کرد با یه محل طرف بود اون موقع حرف پدر و مادر حرمت داشت.حتی پامونو جلوشون دراز نمی کردیم و ...! اون موقع ها اگه با یه دختر دوست می شدیم اگه یکی از بچه محلا ندونسته بهش متلک مینداخت وقتی می فهمید با کسی دوسته دیگه تکرار نمی کرد. نه مثل الان که منتظر نشستن ببینن با کی میپری با همون لاس بزنن اون موقع ها مردی و مردونگی فقط وسط پاهامون نبود تو مراممون بود.تو معرفتمون بود اون موقع ها دوستی ها ساعتی نبود عشقها کیلویی نبود.دوستت دارم ها قلابی نبودقلب ها سنگی نبود اون موقع ها گفتن دوستت دارم سند بود.انگار اسمت رفته تو شناسنامه طرف...! نه مثل الان که به باد هوا میفروشنت. اون موقع ها خیلی چیزا بود که الان نیست دلم واسه اون روزا تنگ شده دلم واسه دهه هفتادی ها و هشتادی ها و نسل های بعدمون میسوزهماها که اون روزا رو دیدیم این شدیم وای به حال اونا که خیلیاشون نشنیدن...! یه کلام ...دلم واسه آدم دیدن تنگ شده
بازديد : 140
[ یکشنبه 10 شهریور 1392 ] [ 23:31 ]
[ چشـــم به راه ]
آخرين مطالب ارسالي هجومِ افکار تاريخ : جمعه 31 اردیبهشت 1400
انتخاب…!!! تاريخ : جمعه 11 مهر 1399
جا مانده....!!!! تاريخ : شنبه 18 خرداد 1398
جانا,یارا,نگارا تاريخ : یکشنبه 14 بهمن 1397
وداع...!!! تاريخ : شنبه 29 دی 1397
سوغاتِ پاييز...!!! تاريخ : یکشنبه 29 مهر 1397
قرارمان ياد باد...!! تاريخ : شنبه 31 شهریور 1397
آره خلاصه...!! تاريخ : چهارشنبه 06 تیر 1397
دارم ميبينمت...!!! تاريخ : چهارشنبه 16 خرداد 1397
سال آخر...!!!! تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1396
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ طراح قالب : رزتمپ ] [ Weblog Themes By : rozblog.com] |