سلام

نمیدونم هنوزم کسی اینجا میاد یا نه...کسی حرفامو میخونه یا نه

ولی به هر حال شاید یه روز دلت برام تنگ شدی و خواستی بیای خبری بگیری از من

که البته بعید میدونم

تو زندگی یه اتفاقایی پیش میاد که با خودت میگی کاش از اول نمیشد

امروز که دارم این مطلب رو می نویسم اخرین روز کاریمه

راستش قبل از اینکه بیام اینجا سرم تو کار خودم بود..لعنت به اون روزی که وارد این دنیای لعنتی شدم

کاش روز اول که پیشنهاد اینجا رو بهم دادن می مردم...لال می شدم..پام میشکست

کاش هیچوقت اینجا نمیومدم..کاش یه جور دیگه باهات آشنا می شدم...کاش یه جای دیگه عاشقت می شدم

کاش 5 سال زجر و عذاب نمی کشیدم...تو این سال ها پیر شدم...ینی پیرم کردی

یادش بخیر روزها با چه ذوقی اینجا برات می نوشتم..با چه اشتیاقی منتظر نظر دادنت می شدم

اما حالا کارم به کجا رسیده

دیگه از چیزی خوشحال نمیشم...چیزی هم نمیتونه ناراحتم کنه...چون تو سنگ تموم گذاشتی

شاید دیگه هیچوقت اینجا نیام...شاید اصلا عمرم به دنیا نبود که بیام

امروز خسته تر از همیشه ام...تنها تر از همیشه...الان فقط منم و مانیتوری که از پشتش عاشق شدم

گریه کردم...خندیدم...تنها شدم...شکستم

امیدوارم یه روز وسط خندیدن گریه کنی

از خدا میخوام یه شب که مستی تو همون حال من بیام به یادت

فقط همین

دیگه باید برم...

پ ن: موزیک وبلاگ تقدیم به تو

**گل نازداروم**